PG-13

مادری که شاهد افسردگی دخترش است، یک آموزش دهنده اسب ها را استخدام می کند تا اسب آسیب دیده دخترش را کمک کند...

داستان دو زوج عاشق دبیرستانی سابق که پس از سالها دوری از یکدیگر تصمیم می گیرند به شهر کوچک مادری خود بازگردند.

در چکاسلواکی اشغالی به دست نازیها در جنگ جهانی دوم،زوجی بدون فرزند خطر دستگیری و اعدام را پذیرفته و یکی از دوستان یهودی خود را مخفی می کنند و...

«گومس آدامز» (جولیا) با همسرش، «مورتیشا» (هیوستن)، دو فرزندش، «ونزدی» (ریچی) و «پوگسلی» (ورکمن) و مستخدمان وفادارش، «تینگ» (که دستی بریده از مچ است) و «لورچ» (استرویکن)، زندگی نامتعارفی را در قصری عجیب و غریب می گذرانند. «گومس» به دنبال «فستر»، برادر گم شده اش است و وکیل حقه باز خانواده (هدایا) می کوشد مردی به نام «گوردون» (لوید) را به جای «فستر» جا بزند و املاک «آدامزها» را تصاحب کند.

«فارستر» (کانری)، نویسنده ای که پس از بردن جایزه ی پولیتسر در چند دهه ی قبل دیگر کتابی ننوشته، و «جمال» (براون)، پسری شانزده ساله که اشتیاقی نهفته برای نوشتن دارد، در دنیای خود زندگی می کنند. «جمال» روزی از سر اتفاق با «فارستر» آشنا می شود. این دو، پس از آشنایی اولیه، یک دیگر را به نوشتن تشویق می کنند و به رغم تفاوت سن و پایگاه طبقاتی شان، با هم رفیق می شوند.

نویسنده‌ی سبک کمدی به نام چارلی برنز، با خواننده‌ی خیابانی اهل نیویورک به نام اما پیج (Emma Payge) دیدار می‌کند. رابطه‌ی دوستانه و صمیمانه‌ای میان این دو نفر به وجود می‌آید، رابطه‌ای که فاصله‌ی سنی و نسل‌ها را کنار می‌زند و معنای عشق و اعتماد را دوباره تعریف می‌کند.

«جودا رزنتال» (لندو)، چشم پزشکی که مورد احترام خانواده، دوستان و هم کارانش است، در خفا با «دولورس» (هیوستن) رابطه دارد. «دولورس» که از پنهان کاری خسته شده، تهدید می کند که رابطه شان را بر «میریام» (بلوم)، همسر «جودا» آشکار خواهد کرد. «جودا» نگران و دستپاچه با ترغیب برادرش که با تبهکاران در ارتباط است، به کشتن «دولورس» رضایت می دهد.

«تایلر گیج»، که یک رقاص خیابانی و همینطور فردی آشوبگر است، بعد از بهم ریختن یک مدرسه هنر، محکوم به ۳۰۰ ساعت خدمت در این مدرسه می شود. در همین مدت او با یک رقاص باله بنام «نورا کلارک» آشنا می شود و ...

مردی جوان ( دپ ) ادعا می کند که عاشق ترین مرد دنیاست. اوضاع روحی او به قدری خراب است که حتی دست به خودکشی هم می زند، اما موفق نمی شود. در این بین دکتر روانشناسی به نام «میکلر» ( براندو ) او را می یابد و به او کمک می کند...

مولیر نمایشنامه نویس که به دلیل بدهی زندانی شده، توسط اشرافی نجات می یابد که برای فریب دادن یک دوشیزه جوان به کمک او نیاز دارد.

«ایریس» (کیت وینسلت) عاشق مردی شده که قصد ازدواج با زن دیگری را دارد. در این بین٬ «آماندا» (کامرون دیاز) فهمیده است که مردی که با او زندگی می کند نسبت به او بی تفاوت شده است. این دو زن که تا حالا هیچوقت همدیگر را ندیده بودند و ۶ هزار مایل با هم فاصله داشتند٬ همدیگر را پیدا می کنند و ...

رابین توسط بتمن مامور میشود تا با تیتان‌های جوان همکاری کند اما نیروهای تریگون به ذهن و جسم اعضای لیگ عدالت نفوذ میکنند و باعث میشوند آنها علیه تیتان‌های جوان شوند.

نابلس، فلسطین، زمان حال. «سعید» (نشیف) و «خالد» (سلیمان)، دو دوست صمیمی، در یک گاراژ کار می کنند. شبی یکی از مبارزان فلسطینی به «سعید» خبر می دهد که او و «خالد» را انتخاب کرده اند تا روز بعد مأموریتی انتحاری در فلسطین اشغالی انجام دهند، و آن دو فقط می توانند یک شب دیگر را با خانواده شان سپری کنند...

نگاهی به زندگی خواننده مشهور فرانسوی، «ادیت پیاف». و زتدگی پر مشقت او در دوران کودکی و چگونگی به شهرت رسیدن او , از کار در کاباره و خوانندگی در کوچه ها تا رسیدت به اوج شهرت و افتخار.

سامانتا آندروز (جنیفر لاو هیوت) دانشجوی رشته موسیقی دختری ست بشاش، عجول و بی دست و پا که عاشق دوست پسر انگلیسی ش لن ویندام (پاول نیکلاس) می باشد. بر خلاف سامانتا، لن فردی ست خونسرد که تمام وقت خود را صرف کار می کند و کمتر توجهی به سامانتا دارد. با این حال سامانتا از این کم توجهی دلسرد نشده و در صدد تحکیم رابطه عاشقانه شان بر می اید.

در پلسیلوانیا یک توافقنامه بین مردم دهکده‌ای کوچک و موجوداتی که در بیشه‌های اطراف ساکنند، وجود دارد: مردم دهکده وارد بیشه نمی شوند، و موجودات بیشه هم به دهکده پا نمی گذارند. این توافقنامه برای سال‌ها پابرجا مانده است، تا اینکه...

داستان کودکی تا بزرگسالی چهاردهمین "دالائی لامای" تبت که پس از حمله حکومت کمونیست چین مجبور به فرار از زادگاه خود شده. و به هند می رود و باقی عمر خود را در تبعید به سر می برد.

در سال 1899 در پاریس شاعر فقیر و جوان اسکاتلندی به اسم «کریستین» (اوان مک گرگور) زندگی می کند. او پس از مدتی به یک کلوب پنهانی به اسم «مولن روژ» در محله بدنام «مونت مارتی» که فعالیتهای زیر زمینی در زمینه هایی چون مواد مخدر دارند می پیوندد. او ناگهان خودش را گرفتار یک رابطه عاشقانه حزن انگیز و آتشین با گرانترین ستاره گروه (نیکول کیدمن) که مشهورترین فاحشه شهر نیز می باشد می بیند...